آیا شما هم در سالهای اخیر عبارت «تولید علم» را زیاد شنیدهاید؟ این مفهوم بیشک اهمیت زیادی دارد ، اما تنها عامل تعیینکننده در رتبهبندی کشورها از لحاظ «پیشرفته بودن» به شمار نمیرود. مهمترین معیار در این رتبهبندی، نه میزان «تولید علم» به تنهایی، بلکه حجمی از علم تولیدی است که به واسطه «صنعتیسازی» از آزمایشگاههای تحقیقاتی به زندگی روزمره ما وارد شده. در این مقاله سه بخشی سعی میکنیم از دیدگاهی متفاوت، به بررسی صنعتیسازی علوم و فنون تکنولوژیک در مهمترین قطب تکنولوژی دنیا، یعنی درهٔ سیلیکون امریکا بپردازیم. درس تاریخ و جغرافی
درهٔ سیلیکون بهشتی است در ۷۰ کیلومتری شهر سانفرانسیسکو در ایالت کالیفرنیا؛ شامل مناطق جنوب خلیج سانفرانسیسکو در شرق، کوههای سانتاکروز در غرب، و کمربند ساحلی در جنوب شرق.
پشت هر پدیدهای که با بشر مرتبط است، تاریخچهای نهفته است. بیایید برای درک بهتر دو بخش بعدی این مقاله، نگاهی داشته باشیم به گاه شمار حوادث صد سالهای که منجر به شکلگیری درهٔ سیلیکون شدند:
1848- اولین سالِ شکلگیری تب طلا؛ شایعاتی در سرتاسر دنیا میپیچد مبنی بر وجود ذخایر طلای فراوان در ساحل غربی امریکای شمالی. طلا در اِل دورادو، نه چندان دور از ساکرامنتو (که امروزه پایتخت سرمایه در کالیفرنیا به شمار میرود) کشف میشود و «اِل دورادو» وارد فرهنگواژگان جستجوگران گنج در سرتاسر دنیا میگردد.
1849- اولین گروهها از ماجراجویانِ سرتاسر امریکا، به قصد کشف طلا به کالیفرنیا وارد میشوند، جایی که در آن زمان هنوز رسماً جزو خاک مکزیک بود. به غیر از سرخپوستهای بومی منطقه، فقط ۲۰۰۰ امریکایی در آنجا بودند. به همین خاطر جویندگان طلا که در آن سال وارد کالیفرنیا شدند به چهل و نُهیها معروف شدند.
1850- کالیفرنیا سرانجام به ایالت تبدیل و معروف به ایالت طلایی شد (کالیفرنیا به سرزمین شیر و عسل، ایالت اِل دورادو، و ایالت انگور هم شهرت دارد.)
1853- تعداد تازهواردین به کالیفرنیا از ۳۰۰ هزار نفر گذشت.
1872- در نتیجهٔ تجارب به دست آمده در طول دوره تنظیم قوانین که شامل حل اختلافات تجاری بروز یافته در دو دههٔ ابتدایی تشکیل ایالت بود، قانونگذاران یک ماده مدنی ویژه وضع کردند که متضمن آزادی کارگران ایالت کالیفرنیا برای انتخاب محل کارشان بود.
1891- دانشگاه استنفورد توسط فرماندار اسبق ایالت، لِلاند استنفورد (Leland Stanford) تأسیس شد.
1910- لی دِ فارست (Lee de Forest) مخترع رادیو، به منطقه خلیج سانفرانسیسکو وارد شد. او در آن موقع به خاطر اختراع لامپ سه قطبی مشهور بود. از بین تمام اختراعات تأثیرگذاری که منجر به توسعه فناوریهای الکترونیکی و رادیویی در نیمه اول قرن بیستم شد، لامپ سه قطبی مهمترین جزء در فرآیند شکلگیری مخابرات بینقارهای، رادیو، تلویزیون، رادار، و وسایل الکترونیکی دیجیتال است. ورود لی دِ فارست به درهای که بعدها نامش با سیلیکون پیوند خورد، فرآیند تبدیل منطقه به قطب اصلی دانش الکترونیک را کلید زد. چند سال بعد نیز اقتصاد و صنعت درهٔ سیلیکون اولین جهش بزرگ خود را با انعقاد قراردادهای دفاعی مرتبط با جنگ جهانی اول تجربه کرد که در حدود سه دهه بعد با شروع جنگ جهانی دوم ادامه یافت. (لی دِ فارست در سال 1959 یعنی دو سال قبل از فوتش برنده جایزه اسکار افتخاری از آکادمی علوم و هنرهای تصویری شد.)
1951- پارک صنعتی استنفورد به عنوان یک مرکز تکنولوژیک برای نزدیک شدن رابطه صاحبان صنایع و دانشگاهیان تأسیس شد. در بین اولین کمپانیهایی که فضایی را در این پارک اجاره کردند، میتوان از کمپانی شرکای واریان، جنرال الکتریک، و ایستمن کداک نام برد.
1956- ویلیام شاکلی (William Shockley)، یکی از مخترعین نیمههادیهای سه قطبی وارد منطقه خلیج سانفرانسیسکو شد. وی شرکت نیمههادی شاکلی را به عنوان بخشی از «بکمن اینسترومنتز» در مانتینویو تأسیس کرد. در طول دوران توسعهٔ درهٔ سیلیکون، عصای جادویی از دستان لی دِ فارست مخترع حباب خلاء سه قطبی، به دستان شاکلی که مخترع ترانزیستورهای جامد سهقطبی بود، رسید. جایزه نوبل فیزیک سال 1956 به طور مشترک به ویلیام شاکلی، جان باردین و والتر هوسر براتین، به خاطر «تحقیقاتشان بر روی نیمههادیها و دستاوردهاشان پیرامون اثر ترانزیستورها» داده شد.
1957- هشت خائن، شرکت نیمههادی شاکلی را ترک کردند تا شرکت نیمههادی فیرچایلد را تأسیس کنند.
هشت خائن از چپ: جین هورنی، جولیوس بلنک، ویکتور گرینیچ، ایوجین کلینر، گوردون مور، شلدون رابرتز، جی لست، و رابرت نُویس
1968- دو نفر از هشت خائن (رابرت نُویس و گوردون مور) فیرچایلد را ترک و اینتل را تأسیس کردند.
بدین سان بود که در طول 20 سال، این هشت نفر که همگی کارمندان سابق شاکلی بودند، 65 کمپانی جدید را تأسیس کردند که همگی در یک زمینه فعالیت داشتند. چه پیش و چه پس از منازعه شاکلی، جدل میان تیمهای خلاق و مدیران کهنهکار در تمام پارکهای صنعتی عادی بود. در سرتاسر امریکا چنین نشانههایی دال بر عدم توافق میان صاحبان صنایع و کارمندانشان که منجر به ترک آن واحد صنعتی از طرف کارمندان، پیوستن آنها به رقبا یا حتی بدتر، تأسیس یک شرکت رقیب جدید میشد، رخ میداد. اما معمای اصلی این است که چرا در کالیفرنیا، این منازعات منجر به کاهش سرعت خلاقیتها یا کاهش شکلگیری استارتآپهای موفق نشد؟
1971- اینتل اولین ریزپردازنده را ساخت: اینتل 4004. و صنعت تراشهها به زودی این منطقه جغرافیایی را به «درهٔ سیلیکون» معروف کرد.
در این میان، شاید مهمترین حرکتی که درهی سیلیکون را به مهد انقلاب فناوری بدل کرد، تصمیم فردریک تِرمن (Frederick Terman) رئیس دانشکده مهندسی استنفورد، برای تأسیس یک پارک صنعتی ۷۰۰ هکتاری در زمینهای متعلق به دانشگاه، برای شرکتهای خصوصی بود، تا به این طریق آنها ایدههای دانشجویان را به مرحله تجاریسازی برسانند.
تِرمن (سمت راست) بود که مشوق دو نفر از دانشجویانش شد تا رؤیای خود برای تأسیس یک شرکت الکترونیکی را تعقیب کنند، و بدین سان بیل هیولیت (وسط) و شریکش دیوید پکارد (سمت چپ) شرکت HP را تأسیس کردند. آن دو بعدها با برپایی ساختمان مهندسی تِرمن، از راهنماییهای استاد و مرشد خود قدردانی کردند.مشابهسازیِ درهٔ سیلیکون؛ یک امکان، یا رؤیایی دستنیافتنی؟در واقع زیاد عجیب نیست که نتوان مشابه درهٔ سیلیکون را در سایر کشورها داشت، زیرا حتی ایجاد چنین محیطی در نقطهٔ دیگری از خود امریکا نیز میسر نشده. مگر اینکه بتوان 10.000 نفر از آدمهای مناسب را از درهٔ سیلیکون به جایی، مثلاً بافالو، برد. آن وقت بافالو هم میشود درهٔ سیلیکون. ولی این کار نیز تقریباً غیرممکن است، چون افراد حاضر در درهٔ سیلیکون به سختی آن را رها میکنند. بنابراین دو راه باقی میماند: ۱- تعلیم آدمهای مناسب؛ ۲- پیدا کردن آدمهای مستعد از جاهای دیگر. به فرض اینکه بتوانیم از عهدهٔ چنین کارهایی بر آییم، سؤال دو تا میشود: آدمهای مناسب یعنی چه کسانی؟ و چطور میتوان آنها را در یک جا جمع کرد؟
ادامه دارد...
.: Weblog Themes By Pichak :.